نمی داند که بی او در زوالم
خوش و خرم نشسته با رقیبم
نداند روز و شب بی او بنالم
برای من جدا از او تمام است
تمام عمر و عشق و شور عالم
نشسته روی ابرویش سیه خال
سیه خالش بداند بخت و فالم
تمام آرزویم وصل یار است
نمی بیند دل آمال محالم
فدایش میکنم جان و جهانم
اگرچه او شکسته هر دو بالم
نظرات شما عزیزان: