گر عشق نباشد
به چه کار آید دل؟
تمام زندگیم را
فدای “میمی”میکنم که آخر نامت میگذارم…!
نگارممممممم
تو که باشی بس است …
مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟
یک فصل از یک قصه؟
نه! این را نمی خواهم
می خواهم از این پس
تمامِ ماجرا باشی . . .
تو چشمای منی
هرچی که دیدم
فقط تو رو بیادم میاره
شبا که دلتنگت میشم
از این شانه به آن شانه
فقط غلت میزنم...
مث یک ماهی جدا شده از دریا
باید ببینی جان دادنم را...
وقتـــــــــایی که ازم نالاحتی...
هر کاری میدونم تا خنده لو رو لبات بیارم عزیزم...
عاشـــــــــــــــــــــــــقـــــــــــتم مــــــــمــــــــــنی...
میدونم بعضی وقتا کارایی میکنم ک دست خودم نیس. اخه منم آدمم نگران میشم ...ی موقع هایی هرچی تف و لعنت به خودم میگم که وقتی باید پیشت باشم نیستم ببخشید عزیزم... میدونم این چند وقت خیلی ناراحت شدی از دستم:-( معذرت میخوام....
پادشاه قلبم ؛
هر وقت کنار تو مینشینم
دستان خدا را در دستم
و خانه خدا را
در حوض چشمانت میبینم